ی عالمه با هم حرفای چرت زدیم خدارو شکر خواهر وبرادرایی دارم ماه بلند شدم رفتم تو خونه پشت سر منم بچه ها اومدن رفتم تو اتاقم و بلوز رو در اوردم وهمونجوری خوابیدم
-ایدا ! ایدا!!!!!! پاشو دیگ اه ایدا!!!
تا پتو رو از روم کشید دوباره برش گردوند سرجاش
-پاشو دختر چ وضع خوابیدنه خوب شد من اومدم اریا میخواست بیدارت کنه ایدا اههههه ایدا پاشو دیگ اییششش چقد می خوابی دلت پارچ اب میخواد ایدا!!!!!!!!!!!!!!!!نامرد عجب هیکلی ام داریا پاشو دیگگگگگگگ
با حرص بلند شدم پتو از روم افتاد ولی دوباره کشیدمش رو خودم
-ایلا چقد حرف میزنی خواهر من بذا دو دیقه کپه مو بذارم دیگ عههههههههههههه
یهو سرم خیس شد ایلا بی شعور اب ریخته بود رو سرم عوضی بلند شدم زور زورکی ی تاب قرمزپیدا کردم پوشیدمش ودبرو ک رفتیم من بدو ایلا بدو من بدو ایلا بدو اخرم لب استخر گیرش اوردم
-چی کار کردی خانوم کوچولو
-خانوم کوچولو خودتی رو سرت اب ریختم
-عه جدی ؟
بعدم هلش دادم تو استخر و خودمم پریدم تواستخر یکم شنا کردیم بعدم با هم نشستیم لب استخر وشروع کردیم هم دیگ رو خیس کردن من جیغ میزدم اون جیغ میزد خلاصه وحشت ناک خیس شدم ی نگاه ب خودم کردم ی نگاهم ب ایلا ک یهو هر دوتا مون زدیم زیرخنده تا حالا موش اب کشیده از نزدیک دیدین؟من دو تا دیدم
سرمو چر خوندم ک دیدم اریا و ارتا دست ب سینه وایستادن و دارن نچ نچ میکنن و سرشونو تکون میدن
من-ارتا اریا بابا بفهمه ناراحت میشه!!!!!!!!!!!
اریا-خوب میگی چی کار کنیم؟
ایلا-بابا اون بازو ها رو ک الکی باد نکردین بیاین ی کاری کنید دیگه بابا ک خونه نیست مامانم نیست فقط مریم جونه ک اونم اگ کف خونه خیس نشه چیزی نمیفهمه
هردوتاشون سری ب نشانه تاسف تکون دادن وگفتن :شرط داره
-چه شرطی؟
ارتا-بریم درکه مهمون شما
-ای واییییییییی میبینی چی شد؟ما مثلا قرار بود امروز بریم بام با عرفانشون زنگ نزد؟
اریا-گوشی توه ما از کجا بدونیم ؟
بعدم ب شکل غریبی همه ساکت شدیم ک اریا اومد منو بغل کرد ارتام رفت ایلا رو بغل کرد
-ای وای من نگا کنا تو روز روشن در ملا عام چ کارایی میکنن ای داد ای هوار ولم کن پسره پرووو
اریا-عههههه ایدا خفه شو
اریا رو مو هاش شدیدا حساس واسه همینم شروع کردم ب کشیدن مو هاش وسطای را منو انداخت زمین وب ارتا گفت :این مال تو من اینو نمیخوام بعدم رفت ایلا رو بغل کرد
-ای بابا یعنی چی ؟انگار ما غذاشونیم یعنی چی اینو نمیخوام اخه همه داداش دارن مام داداش داریم مردم برن کلاشونو گم کنن ....
همونجوری داشتم ب زمین و زمان میبافتم ک ارتا اومد ومنو بغل کرد منم ساکت شدم وبرای اریا وایلا ی زبون شیش متری در اوردم اخیش راحت شدم سرمو تو سینه ااارررتا قایم کردم ک زد زیر خنده یکم خودمو کشیدم بالا و گونشو بوس کردم ک ایلا جیف و دست و هورا رو اعمال کرد اریام سوت زد
چشامو بستم ارتا منو برد تو اتاقم و منو گذاشت تو حموم
-ارتا گوشیمو میدی؟
گوشیمو برام اورد ی زنگ ب عرفان زدم
-سلام عری جونم خوبی خوشی سلامتی ؟قرار بام رو بذاربرای بعد از ظهر ب انارامم خودت خبر بده کاری نداری؟م کار دارم اره خوبیم از احوال پرسیای شما کاری باری ن فدات بای!!!!!!
همه این حرفا رو زدم و قطع کردم بنده خدا !!!!خخخخخ رفتم حموم اووووخ من ک خوب لباس ندارم؟حوله مو دور خودم پیچیدم رفتم بیرون ک دیدم ارتا اریا و ایلا تو اتاقمن ای ول
-ایلا جونم برام لباسامو میاری؟
-ن ب جون تو نا ندارم
-جون ب جونت کنن تنبلی
بعدم با همون وضعیت اومد بیرون حوله رو از روی سینه ام بسته بودم و تا زیر زانوم میرسید حولمم ک قرمز لباسام رو تندی برداشتم ورفتم تو رخت کن پوشیدم شون بعدم موهامو سشوار کشیدم وی تل خوشکل کلفت ک توپ توپای صورتی داشت با ی پاپیون رو ب موهام زدم موهامم فرق کجش رو باز کردم ای ول عالی شد تو رخت کن سه تا بند از سقف اویزون کرده بدم رویکی کلیپسامو زده بودم رو یکی پنسامو زده بودم رو یکی ام تلامو زده بودم ی اینه قدی برزگ هم داشت و رو برو اینه قدی شیش تا طبقه بود رو یکی رژهامو گذاشته بودم رو یکی ریمل و خط چش وتو ی لیوان بزرگ مداد هام رویکی رژ گونه وپن کیک و...ورو دوتای دیگه اش عطر و ادکلن و اسپری اسپری هاگی بوس رو برداشتم و موهام وبدنم رو کاملا مستفیض کردم اخیش چ بوی خوبی میده عاشقشم ویتامین اد رو برداشتم وتن وبدنم رو کاملا زدم بعدم رفتم بیرون ک دیدم فقط اریا تو اتاقمه ک اونم رو تختم دراز کشیده
-عهههههههههه اریا بلند شو میخوام بخوابم
یکم وول خورد ی نگاهی ب من کرد ی چیزی گفت بعدم دست منو کشید ومنم افتادم تو بغلش
-اریا دیوونه ولم کن میخوام خیر سرم ی چرتی بزنم
-خوب در جوار برادرت ی چرتی بزن
دیگ هیچی نگفتم چون خودمم این اغوش برادرانه اریا رو لازم داشتم چشامو بستم
فک کردم ی چیزی تو دماغمه ی عطسه کردم ولی بازم خوب نشد ی چینی ب بینیم دادم ولی بد تر شد تا چشامو وا کردم دیدم ی پر تو دست ارتا است و با ایلا افتادن ب جون دماغ منو اریا ی جیغ کشیدم
-حسودااااااااااااااا
صدای پلنگ صورتی گوشیم بلند شد با هزار جور بد بختی اومدم پایین از تخت تلم افتاد رو زمین رفتم گوشی رو جواب دادم عرفان بود
-سلام خوبی خوبم از احوال پرسیای شما ساعت 4بام خداحافظ ب بقیه هم خبر بده
بعدم قطع کرد این ژیگول خان مثلا میخواست مثل خودم با من صحبت کنه کثافط
-بچه ها ساعت چهار بام
ارتا خواست بیاد جلو ک پاش ب تلم گیر کرد و ی وری شد ی خنده کردم
-پاشید پاشید ساعت یکه برید چسان پسان(ارایش)بزک دوزک(تیپ)کنید بیاید بدویید
همه شونو از تو اتاقم انداختم بیرون ی مانتو بلند البالویی با ی شلوار جین تنگ مشکی با شال مشکی برداشتم یادم باشه اون کفش عروسکی البالوییم رو بپوشم مانتو شلوارم رو تنم کردم وشروع کردم ارایش کردن همچین میگم ارایش انگار چی کار میکنم !!!!وایی ابرو هامو !چی کار کنم برای اولین با نمیدونم چرا دلم میخواد ابرو هامو بردارم یادمه ایلا پارسال کلاس میرفت کارشم حرف نداره ی زنگ ب مامان زدم بعد 5تا بوق جواب داد :بله
-سلام مامان ایدام
-سلام عزیزم جونم کاری داشتی؟
-مامانی!!!!!
-ایدا باز چی کار کردی
با ی لحن لوس گفتم :ب خدا هیچی!مامان جونم!
-ایدا چیزی میخوای؟
-اره
-چی میخوای حالا؟
-اجازه
-برای چی؟
-مامان من میخوام یعنی من دارم مامان من..
-ایدا زودی بگو خجالتم نکش دختر گلم ی نفس عمیق بکش !!1
وا حالا می فهمم مامان الکی روانپزشک نشده خخخ
-مامان میشه من ی کوچولو ابروها مو یعنی چیز....
-وا دختر این چ حرفیه هر کاری دوست داری بکن
-مامان خوب منم ی زنگ زدم گفتم شاید اشکال داشته باشه...
-ن عزیزم چ اشکالی من خودم ک میگفتم تو قبول نمیکردی حالا می خوای کجا بری؟
-ب ایلا میگم
-باشه دخترم ممنون ک بهم خبر دادی
-مامان راستی بعد از ظهرم با بچه ها میریم بیرونا...
-عیب نداره عزیزم حالا من دوباره زنگ میزنم الان مریض دارم بای فدات شم
-اوا ن مامان همون خدا حافظ وفدات شم و دورت بگردم وبمیرم برات و....
-بسه دختر کله مو خوردی خدافظ
-خدافظ
خوب مامانم ک اجازه داد لوس ومامانی نیستما ولی دوست دارم نظر مامانمو کلا بدونم مامانمو از همه بیشتر دوسش دارم دوس داشتم نظر شو بدونم بلاسای خودمو پوشیدم رفتم بالا تو اتاق ایلا ک دیدم همه اونجان
-ایلا جونم!!!!!
بعدم سرمو کج کردم همه شون زدن زیر خنده
-قشنگ قیافه ات معلومه ی چیزی میخوای چی میخوای؟
رفتم در گوشش گفتم :ایلایی میای ی دستی تو ابرو هام ببری؟
-وا ایدا خودتی ؟تو ک هر وقت من حرفشم میزدم جد و ابادم رو خدارحمتی میکردی ؟
-حالا خسته شدم خیلی تکراری شدم برای خودم
شیطون نگام کرد وگفت:شیطون چ خبره؟
-لبامو اویزون کردمو گفتم:ب خدا هیچی!!!!!!
-اره کاملا معلومه حالا بیا زود بشین کار تو زود تموم کنم
رفتم نشستم رو صندلی وسایلا شو برداشت واومد سراغم ک پسرا زدن زیر خنده
-رو یخ ب چی میخندین؟
-ما رو بگو فک کردیم داری شوهر میکنی
منم خودمم ی لبخند زدم پسرا رفتن ب کارای خودشون برسن ایلا هم افتاد ب جون صورت من ای واییی چقد میسوزه یعنی ترکیدم خیلی بد درد میکنه اول صورتمو بند انداخت بعدم رفت سراغ ابرو هام هنوز کارشو شروع نکرده بود گفتم:ایلا زیاد زایه نباشه هاااااااااا
-حواسم هست خیالت راحت
بعدم شروع کرد وسطاش قیافه اش ی جوری شد غلط نکنم گند زده هی بهش میگفتم ایلا چی شده میگفت هیچی بعد ی دو ساعت ک با سر وصورت من سرو کله زد کارو تموم کرد –پاشو ببین میپسندی ک برات ماسک بذارم
بلند شدم تو اینه ب خودم نگاه کردم یا جد السادات این دیگ کیه ؟ب اون خوشگلی بودم خوشگل ترمم کرد ندزدنم ی وقت؟حواسم رفت پی ابرو هام وایی خدا این چ مدلیه؟چرا انقد کوتاهشون کرده ؟واسه این ک ناراحتش نکنم برگشتم سمتش و گفتم دستت درد نکنه عالی شده
اولش یکم چشاش گرد شد ولی بعد ک دید من جدی بودم ی لبخند زد و گفت:من برم ماسک رو اماده کنم
رفت ی ماسک ماست و ریحون بود فک کنم اورد مالید رو صورت بنده خدام ی نیم ساعت در همون حالت رو تختش دراز کشیدم بعدم تو روشوییش بلند شدم صورتمو شستم ک دیدم چ صورتی ساخته برام ایول واقعا
از روشویی اومدم بیرون
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند 